امروز میخواستم کله ی همه رو بکّنم! دوباره پلنگ درونم میغرید!از حجم کارهای این روزها، بی برنامگی های دفتر تهران، حق به جانبیشون و پررو بودنشون حرصم گرفته بود!شنبه عصر جانشین مدیرعامل زنگ زده که بطری هایی که سفارش داده بودین ما فرستادیم پس چرا تولید رو به دلیل فقدان بطری خوابوندید و دوباره اعلام کسری کردید! گفتم منظورتون چیه؟ گفت: خانم شما حساب و کتاباتون اشتباهه. حتما توی کارخونه بطری هست برید بگردید پیدا کنید.گفتم: جناب از خودراضی(تو دلم) بطری های ارسالیتون مصرف شده. گفت: خانم! ما طبق درخواست شما فرستادیم الان نباید کم بیارید. گفتم: فکر کردید من بطری رو زدم زیر بغلم و بردم خونه؟ چرا احتمال نمیدید شاید فروش از پیش بینی ارسالی شما بیشتر بوده باشه! گفت: لطفا بررسی کنید.دیروز بررسی کردم و مشخص شد از اول ماه تا نیمه ی بهمن صد و سی درصد پیشبینی کل ماه رو فروختند. توی گروهمون اعلام کردم. امروز یه متمم پیشبینی برای بهمن فرستادند که مقدار کل پیشبینی بهمن رو افزایش داده و خواستند مطابق اون برنامه ریزی تولید و سفارش ملزومات رو تغییر بدم. خانم مسئول فنی وقتی نامه ی جناب ازخودراضی رو دید گفت: چه کردی دختر با این دفتر تهرانی ها!شونه هامو انداختم بالا و گفتم: هیچی، مشت محکمی بر دهان استکبار زدم!****حالِ مهندس دو به شک رو هم گرفتم، دو روز بود نیومده بود کارخونه، امروز اومده بود که خوش و خندان حر رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 115 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 15:00